• وبلاگ : كويريات(دنياي من بي بال)
  • يادداشت : آن(رياضي) و اين(هنر)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + علي كيارستمي 


    بابا چقد تو اين شعر رنجه؟

    خانم رجبي اشکمون دراومد بخدا

    خداروشکر که رشته ي سينمايي که من اومدم اين درسارو نداره

    پاسخ

    خدا رو شكر
    + ب 

    salam
    پاسخ

    عليك سلام!...همين..؟
    + سمانه 
    واقعا جالب بود.از بعضي جا هاش چيزي متوجه نشدم ولي بعد از خوندنش احساس کردم يک قسمتي از وجودمو با خودش برد.يک احساسي که نميتونم بگم چيه!!!انتظار سفر-کتاب هاي ورق تانخورده وآرزوي دوباره چيزهايي هستن که برام خيلي .........
    پاسخ

    خيلي چي؟؟؟؟؟؟؟؟
    خوبه كه ديدگاه هاي يك خانم داروساز رو كه عاشق خالي كردن سم ماره رو دارم!!!!!!!!!
    آري...و سفر بايد کرد
    به زمان ققنوس
    به دل آرذنيوس
    به وراي نفس شبنم ها....
    بنتي
    پاسخ

    بايد امشب بروم
    بايد امشب چمداني را
    ....
    يك نفر باز صدا زد رضوان(سهراب)
    كفش هايم كو؟؟؟؟؟
    ميبيني رسم دنيا را ؟؟؟؟
    تو بي بالي!!!!
    من بي دل!!!!
    بي بال و بي دل بودن يعني همان نبودن خومان!!!!
    اين روزها اگر ما شويم ديگر نيستيم!!!!
    خدا بيامرزد د.شيعتي را !!!
    گفت ما شويد!!!مابودن مقدس است!!!
    نيست ببيند ما که شويم ديگر نيست مي شويم!!!
    پاسخ

    متنشو بده بخونم
    شريعتي آبروي نويسندگان مسلمونه!
    خانم ايرادگير آدم هزار بار اختيار رو اختياز بنويسه ولي موقع نوشتن "د" كلمه ي "خودمان "رو برا "بيامرزد" نذاره!!!!