• وبلاگ : كويريات(دنياي من بي بال)
  • يادداشت : شعر سر امتحان حسابان
  • نظرات : 1 خصوصي ، 14 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    اووووووووووف!!پس اين درده ما انسانيا نيست که سر امتحان رياضي داستان مي نويسم و خلوت مي کنيم؟؟

    آه.اي شباهت دور!

    اي چشم هاي مغرور!

    اين روزها که جرات ديوانگي کم است

    بگذار باز هم به تو برگردم

    بگذار دست کم

    گاهي تورا به خواب ببينم!

    بگذار در خيال تو باشم!

    بگذار...بگذريم!!!

    اين روزهي خيلي براي گريه دلم تنگ است!!

    پاسخ

    منم انسانيما!انساني ظاهري نه...معنوي!دوست دارم افسونگرمون يه كم از معجوناي شاديش كه تو پاتيل جادوگريش درس مي كنه لا جرعه سر بكشه!خيلي دوس دارم...پليييييييييز