کویریات(دنیای من بی بال) |
کجاست؟ «او» یم؟ من در آستان در را بند کوبند می کوبند به چارچوبِ پهلویِ مُفعِل الحُسنِ جنینم کبود...
«او»یم میبینمش در کوچه ی آبی نبی دست های به ریسمان بسته اش...
ندیده است ام هنوز بازدَمش این جا که می رسد ریه ام را می سوزاند اما از فغانش است...
آسمان گُر گرفته میخِ در بوی گلاب...
مادر بوده ام شعری را که موزون بود محسن شد..............
پ.ن:این ها که شعر نیست کورتاژ ادبی است بی شرمی ام را ببخشایید
[ شنبه 92/10/7 ] [ 11:56 صبح ] [ rezvan ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |