|
کویریات(دنیای من بی بال) 
|
و می زنم بخیه را به خواب ظهر و خواب شب اگر چه درد می کند اگر چه بین تاب و تب
تو نیستی پیامکت میان ره معلق است نگاه هم نمی توان سکوت هم دهن لق است
برو جلو ورق بزن دو سال انتظار را دو سال هست و نیستی دو سال حال زار را
فروغ ول نمی کند تو را هنوز آینه چهار پاره های من و سبک و سوزِ آینه . . . . پ.و:گاهی..بعضی..تاثیییییییییییییییییییر ها میگذارند...که در لحظه n تا شعرمی گویی..اما..باز هم . . . [ شنبه 90/12/20 ] [ 2:32 عصر ] [ rezvan ]
[ نظر ]
خسته از نقش کج معوج خسته از خس خس سینه خسته از عکس تو قاشق خسته از نقض آیینه
آمدی پشت این شیشه پشت این شیشه ی سنگی پشت این شاهد نرگس پشت این مرز فرهنگی
هم تو را دارم و هم نه مثل یک چراغ چشمک زن مثل یک ستاره ی شکاک مثل اطرافیان پشتک زن
این چهار پاره بی پایان این نفس ها همیشگی سردند این ترک ها به روی آیینه جیوه آلود ها نه بی دردند .. نه بی دردند [ چهارشنبه 90/12/17 ] [ 2:34 عصر ] [ rezvan ]
[ نظر ]
|
درباره وبلاگ  |
| [قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |
