کویریات(دنیای من بی بال) |
همین فرداست که بیست و دو از راه برسد انگشتانم را روی ماسه ی وب هایم میکشم: تولدت مبارک معمولی! [ شنبه 90/7/23 ] [ 5:42 عصر ] [ rezvan ]
[ نظر ]
کتاب های ورق تا نخورده آن جایند کنار قوطی رب و کاغذ پاره درست رو به رخ کیسه ی تفاله ی چای ومن نشسته در اینجا به انتظار فرار به آرزوی دوباره سه باره یا هرچند به آرزوی هزار باره ی سفر کردن ... کتاب های برگ برگ من همین جایند کنار قوطی احساس و منطق پاره درست روبه رخ کیسه ی تفاله ی جبر و من نشسته در اینجا به انتظار سفر . [ شنبه 90/7/23 ] [ 5:42 عصر ] [ rezvan ]
[ نظر ]
سیب که از دست مادر -حوا-افتاد زمین آسمان را شکافت ... وقتی زمین عاشق می شود نیوتون سیب گاز می زند و بهشت به فرزندش افتخار می کند [ شنبه 90/7/23 ] [ 5:42 عصر ] [ rezvan ]
[ نظر ]
من ار اسیر بوده ام کنون دوباره می شوم تو می روی زعادتم و اتفاق می شوی [ شنبه 90/7/23 ] [ 5:42 عصر ] [ rezvan ]
[ نظر ]
بال هایم را که لای دفتر جبرم شکسته دیده ای؟ تو پری بی بال و پر هم دیده ای؟ پر بده !تنها یکی! نه!قصد پروازم که نیست! راستی این روز ها جوهر مرکب دیده ای؟ ...ناتمام... [ شنبه 90/7/23 ] [ 5:42 عصر ] [ rezvan ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |