کویریات(دنیای من بی بال) |
بیا واخم نکن بانو... بر چسب ها را از پیشانی کبودم بکَن آری قصه ی در است و پهلو... اخم می کنی بانو ی آب ها؟ من پشتم به معصومه جانتان گرم است.. اگر شرم از حیا نداشتم حیا از شرم... چارقد از سر بر می کَندم خواهر حلاج انا الحق گو میشدم و فریاد می زدم: من مردی نمی بینم! که گیسو بپوشانم!!!! نیمچه مردی بود... اما امروز.. اینان شجاعت را با فنون ارتباط معامله کرده اند...
گره ابروانت باز شد... می خندی بانو..؟ خیر کثیر حق؟! به شکوه ی بی انصافم...؟
تو می دانی... که می فهمم عشق را و سقف را و ایثار را هم.. من فمنیست نیستم جهان سومی نیستم من رضوانم و این کم گناهی نیست ... [ یکشنبه 92/9/3 ] [ 6:52 عصر ] [ rezvan ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |